محل تبلیغات شما

ذوق مرگ شده بودم

چقدر دوست داشتنی بود

حتی کارتتونم دوست داشتنیه!!!

اه

کفم برید!!! چقدر خوب بود :/ علنا یه کار هنر بود :/

واقعا اعصابمو خرد کردید از بس خوبید شما دوتا :)))))))

چقدر خوشحالم برات.

چقدر خوشحالم براش.

چقدر خوشحالم برای همه تون

برای خوشحالیاتون

داری میری سر خونه زندگیت خواهر جان

آخیش جدا

خداجانم، ممنونم ازت!

خیلی ممنونم

هرچی شکر کنم کمه

این سه چهارسال هربار میرفتم حرم امام رضا، یه جای مخصوص داشتم تو حرم (در واقع دو سه جای دنج برای دعا کردن دارم) . تو هر زیارت شاید بارها این دعا رو میکردم که آقا بطلب دفعه بعدی خواهرم با همسرش بیاد. یکی رو براش بفرست که همه چی تموم باشه، شاد باشن کنار هم

این دفعه ای رفته بودم مشهد، اینقدر شاد بودم! اینقدر تشکر کردم از آقا.

آخیش

اصلا انگار یه باری از رو دوشم برداشتن

خوشبخت شدنت واقعا چیزی بود که باید اتفاق میوفتاد و اینکه اتفاق نیوفته، برام ترسناک تر از هرچیزی بود.

ترسناک تر از هرچیزی


و خداروشکر که تورو الان مظهر خوشبختی و حال خوب میدونم که خدا برات خواسته

ینی اگه خدا بخواد، یه جوری برای آدم میسازه که خودشم میمونه! که چی شد! چجور شد!


یه عالمه قربون صدقه هم میمونه که از بحث خارجه

نگین خودمو دیدم بهش میگم






واااای دیشبو نگم :)))))))

دیشب خواب میدیدم خونه شمام (در واقع خونه خودت و امیرحسین :))) )

و اینجوری بود که جزو خانواده گل گل بودم :))))

بعد شب بود

شما و امیرحسین رفتید اتاق خودتون

حاج خانوم و حاج آقا یه اتاق دیگه بودن

من و آرش و نگار هم تو پذیرایی ، خیاری خوابیده بودیم :)))))) اینقدر مسخره بازی دراوردیم و چرت و پرت گفتیم و خندیدیم که نگو :))))))))) بعد شما اومدی بیرون، با خنده و اخم برگشتی ماها رو تهدید کردی که دیگه خونه ت راهمون نمیدی :)))))) نصف شب بود آخه :)))) بعد نگار گفت میایم میشینیم پشت درخونه ت تا خودت خسته شی راهمون بدی :)))))))) مام تایید کردیم با سرمون :))))))) خنده ت ترکید از قیافه ماها، برگشتی تو اتاقت :)))))) خیلی خوب بود، اینقدر کیف داد :))))))) عالی بود :)))))))))








"تا مامان بزرگ زنده بود، و ان یکاد میخوند فوت میکرد بهمون، چشم نمیخورد خنده هامون. حالا من به جا همه شون براتون میخونم، فوت میکنم، چشم نخورید هیچ وقت"

یادداشت نصفه و نیمه از سفر کربلا

تحلیل توانایی های ذاتی

خواب عصرگاهی، شبانگاهی، هروقتگاهی

یه ,چقدر ,تو ,اینقدر ,رو ,خونه ,چقدر خوشحالم ,در واقع ,بود که ,و امیرحسین ,تر از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روستای مجازی خاطرات و خلاصه دروس یک معلم(اشرف گلی) یادداشت ها آندن مـــــرکز اطلاع رســــــانی مطالب به درد بخور دامپزشكی تخصصی شترمرغ. دكتر محمدی نژاد trotbiemertio inircaplau سیستانیها,بنیادنیمروز سیستانیهای گلستان09360876222 هشتمین ستاره